هما ارژنگي :
هما ارژنگي، چكامهسراي نامور كشورمان، در پي لرزههايي كه بر تن سرزمينمان افتاد و آواري كه بر سر هم همميهنانمان، هوار شد، چكامهاي سروده كه آن را پيشكش ميكنيم.
بوشهر من
باز هم لرزیدی ای خاک کهن
باز افزودی مرا درد و محن
ناگهان از لرزههای مرگبار
کلبهها شد بر سر مردم هوار
دست بدکاری ز خیل اهرمن
شعله زد بر دامن بوشهر من
شد از این بیداد و پژواک جنون
دشتی و خور موج و کاکی واژگون
سنگ و چوب و خشت در هم بافتند
بامها و کوچهها بشکافتند
با هجوم مرگ و فریاد جرس
زندگی آهسته افتاد از نفس
جای امواج بلند و خوشنوا
شهر شد یکباره چاووشِ عزا
نازنینم گر چه گشتی چاک چاک
بر تو مینازم هم از پور و نیاک
بر تو مینازم من ای خاک سپند
گشته نامت از دلیرانت بلند
تنگسیرت، تنگِ شیرستان بود
خاکِ دلوارت، دلیرستان بود
نام تو از روزگاران کهن
کرده آذین پیکرِ مام وطن
مکر روبهپیشگان را دیدهای
بر سپاهِ گرگها شوریدهای
راستی را کز شکستنهای تو
کی پذیرد کاستی بالای تو!
تا که چرخ هستی و گردون بپاست
آتش عشق وطن در جان ماست
ققنسی زاینده دارد در نهان
تا ابد پاینده ماند جاودان
بیست ودوم فروردین نود و دو
امرداد
ثبت دامنه
|